مدیریت مشارکتی منابع آب کشاورزی و مولفههای موثر بر آن

اهمیت آب به عنوان مایه حیات و رکن اساسی شکلگیری و بقاء تمدنهای کهن بشری در اقصی نقاط این کره خاکی، لزوم مدیریت کارامد آن را ضروریتر می سازد. تجارب و شواهد جهانی نشان می دهد که دولت به تنهایی نمی تواند طلیعه دار مدیریت این مایه حیات باشد و تلاشها برای یافتن راه حل و راهکار مناسب برای مدیریت بهینه سیستم های آبیاری جملگی براین عقیده اند که مدیریت بهینه سیستم های آبیاری، تنها در گرو اتخاذ رویه ای کثرت گرا و مشارکتی خواهد بود. بنابراین در این مطالعه با هدف بررسی دیدگاه آببران نسبت به مدیریت مشارکتی منابع آب کشاورزی و مولفههای موثر بر آن ،داده ها با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده و تحلیل نتایج حاصل از در بخش کمی، و نیز یافته های تحقیق از برگزاری کارگاههای آموزشی ویژه آب بران در SPSS بکارگیری نرم افزار راستای اهداف مطالعه حاضر تلفیق و گزارش شده است. نتایج مطالعه نشان داد که از دیدگاه آب بران مشارکت آنان در ارزشیابی، بررسی و انجام مطالعات اجتماعی برای محیط پیرامون، و وضوح شرح وظایف آنان مهمترین اولویت را در برنامه مدیریت آبیاری دارد. همچنین مؤلفه های مؤثر بر مدیریت آبیاری مولفه ها در سه گروه؛ فنی  مدیریتی، قوانین و مقررات و نیز گروه زمینهای قابل تفکیک هستند.

مقدمه:

از دوران انقلاب سبز، بسیاری از برنامههای توسعه که کاهش فقر و بهبود امنیت غذایی را هدف خود قرار داده اند، بر آبیاری به عنوان فاکتور بسیار مهمی برای بهبود بهرهوری اراضی و نیروی کار بخش کشاورزی تکیه نمودهاند. در این میان، در حالی که تلاش اغلب دولتها برای توسعه زیر ساختهای سنگین آبیاری با موفقیتهای نسبی همراه بوده است، حکومتها در ایجاد و توسعه یک چارچوب نهادی و قانونی اثربخش که بتواند بهرهبرداری از چنین زیر ساختهایی را در یک الگوی پایدار مدیریت نماید، توفیق کمتری به دست آورده اند ( 4). لذا از دهه 1990و تحت تأثیر تعدیلات ساختاری و سیاستهای نئولیبرال رایج در عرصه جهانی، مدیریت متمرکز منابع آب به سمت بکارگیری رهیافتهای غیر متمرکز مصرف کننده محور و فرآیند محور که بر مشارکت ذینفعان و توسعه ظرفیتهای سازمانی محلی همراه با یادگیری اجتماعی دلالت داشت تغییر جهت داد و جلب مشارکت مردم محلی در برنامههای توسعه آبیاری، در دستور کار کارگزاریهای بسیاری از دولتها قرار گرفت و از اهمیت ویژهای برخوردار شد( 7). تجربه ده ساله در ایران نشان داده است که ظرفیت های سازمانی به اندازه کافی برای انتقال مدیریت آبیاری به بخش خصوصی (غیر دولتی) وجود داشته است، لیکن این ظرفیت ها به درستی برای مهیا کردن شرایط برای مشارکت کشاورزان در مدیریت شبکه ها جهت داده نشده اند. به عبارت دیگر، تاکنون برنامه جامعی برای توانمندسازی جامعه محلی برایحضور در عرصه مدیریت شبکه های آبیاری وجود نداشته است. سازماندهی کشاورزان در تشکل های آب بران، انجمن های صنفی آب و اشکال قبلی تشکل های مردمی نیز اگر چه بالقوه بستری برای حضور فعال کشاورزان در ساخت و بهرهبرداری از این شبکه ها می باشند، لیکن سیاستگذاران بخش آب و کشاورزی را به این نتیجه رسانده است که در مقایسه با شکل کار، به محتوای آن توجه کمتری شده است. چنان که توجه به نقش جامعه محلی در مدیریت سامانه های آبیاری در ایران نه در قالب یک انگاره جدید، بلکه به عنوان روشی برای تمرکز زدایی و خصوصی سازی شناخته شده و بکار رفته و در نتیجه، در بسیاری از موارد با شکست روبرو شده است. چرا که اغلب این اقدامات یا ناشی از اجبار تسهیلدهندگان جهانی بوده و یا به واسطه بازدید مدیران کشور از موفقیت های اولیه کشور های پیشتاز، صرفاً الگوبرداری شده است ( 6 در حقیقت سیستمهای آبیاری تحت مدیریت بخش دولتی عملکردی ضعیفتر از ظرفیتهای موجود دارند که بخشی از آن به شیوه ناکارآمد بهرهبرداری و نگهداری از این سیستمها باز میگردد. از سوی دیگر، منابع مالی، نهادی و انسانی مورد نیاز برای مدیریت پایدار نظامهای آبیاری، فراتر از ظرفیتهای موجود در بخش دولتی است. افزون بر این در نظامهای آبیاری دولتی، کشاورزان به عنوان استفاده کنندگان واقعی، فاقد انگیزه لازم برای استفاده اقتصادی و بهینه از آب هستند چرا که درک درست و برداشت جامعی از هزینه و ماهیت فرآیند تأمین و تدارک آن ندارند. در مقابل تجارب مختلف به دست آمده از نظامهای آبیاری مدیریت شده توسط کشاورزان و اجتماعات محلی مصرف کننده در کشورهای مختلف گویای آن است که چنین سیستمهایی، پتانسیلهای بالایی برای پیشبرد پایداری بهرهوری نظام آبیاری دارند که این ظرفیتهای ارزشمند، در مشارکت فعال خود بهرهبرداران در مدیریت توزیع آب و فرآیند بهرهبرداری و نگهداری از سیستم آبیاری ریشه دارد ( 4). به این ترتیب در دهه های اخیر، نظامهای مختلف ارائه دهنده خدمات کشاورزی و روستایی در بسیاری از نقاط جهان به منظور بهبود کارایی و اثربخشی خدمات خود، با اتخاذ رویکردی کثرتگرایانه بیش از هر چیز به جلب مشارکت سازمانهای جامعه محلی شامل انجمنهای کشاورزان و سازمانهای غیر دولتی گرایش یافتهاند ( 1). بنابراین در این پژوهش سعی شده ضمن بررسی دیدگاه بهره برداران در رابطه با مشارکت آنان در حیطه مدیریت منابع آب، دیدگاه آنان نسبت به درک پیامدهای مشهود انتقال مدیریت منابع آب نیز سنجیده شود تا در پایان با ارائه راهکار مناسب بتوان کارشناسان را در راستای ارائه خدمات و مشاوره به آنان یاری داد.

  تاریخ ثبت : 13 آبان 1399
 765